گاه آدم ها تنها میگذارنت
و تو میمانی و
یک دنیا تلاشِ تنهایی
تو میمانی و
سرمایی که برتن خیابان یخ بسته و
صدای نا آشنای رهگذری که گل‌های بیهودگی از دست هایش میچکد
رهگذری که میخندد و دندان برجگر میفشارد
رهگذری که به نیمه روشن اجسام قدم میگذارد
رهگذری که در بُعدِ زمان از ثانیه ها میگریزد
رهگذری که از چای، ابرها میسازد برای باریدن
رهگذری که ساختگیست
و تویی.





+همراه با رگبار پراکنده

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

. foxmovie فروشگاه خرید و فروش محصولات آموزش زبان انگلیسی فرش کاشان جاشو ツ خبر تازه مهدی ندایی Elijah تجهیزات دامی بهین دام کویر پلاس